سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 797
بازدید دیروز : 155
کل بازدید : 690398
کل یادداشتها ها : 3812
خبر مایه


سرزمین تیزهوش ها :: مطالب و مقالات علمی و آموزشی :: داستان های موفقیت
داستان کاسه چوبی

پیرمردی تصمیم گرفت تا با پسر، عروس و نوه چهار ساله خود زندگی کند. دستان پیرمرد می لرزید. چشمانش خوب نمی دید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام، غذایش را روی میز ریخت و ...

 

 

فایل صوتی داستان کاسه چوبی، کاری از سرزمین تیزهوش ها را گوش کنید:

 

مدت زمان : 00.02.29

حجم فایل : 875KB

پیرمردی تصمیم گرفت تا با پسر، عروس و نوه چهار ساله خود زندگی کند. دستان پیرمرد می لرزید. چشمانش خوب نمی دید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام، غذایش را روی میز ریخت و لیوانی را بر زمین انداخت و شکست. پسر و عروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند: باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم، و گرنه تمام خانه را به هم میریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اتاق قرار دادند و پدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجاغذا بخورد. بعد از اینکه یک بشقاب از دست پدربزرگ افتاد و شکست، دیگر مجبور بودغذایش را در کاسه چوبی بخورد.

هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند، پدربزرگ فقط اشک می ریخت و هیچ نمی گفت. یک روز عصر، قبل از شام، پدر متـوجه پسر چهـارساله خود شد که داشت با چند تکـه چوب بـازی می کرد. پدر رو به او کرد و گفت: پسرم، داری چی درست می کنی؟

پسر با شیرین زبانی گفت: دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم، که وقتی پیر شدید، در آنها غذا بخورید! و تبسمی کرد و به کارش ادامه داد.

از آن روز به بعد همه خانواده با هم سر یک میز غذا می خوردند

کلمات کلیدی مطلب :مقالات | مقالات علمی و آموزشی | داستان های موفقیت | داستان های جالب | داستان کاسه چوبی

 

منبع : آفتاب






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ